• وبلاگ : پناه خيال
  • يادداشت : نفسهايم!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 41 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    سلام دوست عزيز وب خوبي داري

    اگه دوست داري ثواب کني به اين وب بيا و لينک کن 

    وبلاگ معجزات مذهبي و قرآني

    مـن خـدا را وقـتـي حـس کـردم کـه...
    بـا وجـود گـناهـکار بـودنـم دستم را گرفت و رهايم نساخت !
    من خـدا را وقتـي حـس کـردم کـه...
    هَـربـار که خـطا کردم خـود را به نديدن زد و بـخشـيد!
    من خـدا را وقتـي حـس کردم کـه...
    درشـب هـاي سـرد تنـهايـي کـه حتي "تــو" مـرا تنها گذاشته بودي؛
    مــــــــراقـــــبــم بـــــود....
    مـن خـدا را وقـتـي حـس کـردم کـه...

    بـا وجـود گـناهـکار بـودنـم دستم را گرفت و رهايم نساخت !

    من خـدا را وقتـي حـس کـردم کـه...

    هَـربـار که خـطا کردم خـود را به نديدن زد و بـخشـيد!

    من خـدا را وقتـي حـس کردم کـه...

    درشـب هـاي سـرد تنـهايـي کـه حتي "تــو" مـرا تنها گذاشته بودي؛

    مــــــــراقـــــبــم بـــــود....


    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام

    عالي مث هميشه

    دستها چاک شد از عشق و ندانست کسي
    آن چه يوسف به دل زار زليخا مي کرد ......
    به درخت نگاه کن...

    قبل از اينکه شاخه هايش زيبايي نور را لمس کند

    ريشه هايش تاريکي را لمس کرده...

    گاه براي رسيدن به نور،بايد از تاريکي ها گذر کرد...
    وقتي ردپاي سبز انسانيت خويش را در قلب کسي باقي بگذاري،

    بيشتر از حاضرين،
    حاضر خواهي بود حتي اگر غايب باشي…





    زندگي آرام است،مثل آرامش يک خواب بلند
    زندگي شيرين است،مثل شيريني يک روز قشنگ
    زندگي رويايست،مثل روياي يک کودک ناز
    زندگي زيباست،مثل زيبايي يک غنچه ي ناز
    زندگي تک تک اين ساعتهاست،زندگي چرخش اين عقربه هاست
    زندگي راز دل مادر من،زندگي پينه ي دست پدر است
    زندگي مثل زمان در گذر است
    زندگي آب رواني است روان مي‌گذرد..
    آنچه تقدير من و توست همان مي‌گذرد.
    واي!!!!!!!!!! کجايي که بسيار ناپيدا شدي ...!!!!!!!!!!!!
    + مهران 
    باران باش و ببار و نپرس کاسه هاي خالي از آن کيست
    چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است
    جام جهان نماست ضمير منير دوست
    اظهار احتياج خود آن جا چه حاجت است
    آن شد که بار منت ملاح بردمي
    گوهر چو دست داد به دريا چه حاجت است
    اي مدعي برو که مرا با تو کار نيست
    احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
    اي عاشق گدا چو لب روح بخش يار
    مي‌داندت وظيفه تقاضا چه حاجت است
    حافظ تو ختم کن که هنر خود عيان شود
    با مدعي نزاع و محاکا چه حاجت است
    خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است
    چون کوي دوست هست به صحرا چه حاجت است
    جانا به حاجتي که تو را هست با خدا
    کآخر دمي بپرس که ما را چه حاجت است
    اي پادشاه حسن خدا را بسوختيم
    آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
    ارباب حاجتيم و زبان سؤال نيست
    در حضرت کريم تمنا چه حاجت است
    محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست
    چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است

    (ادامه کامنت بعدي)
    خــدا?ــــــا
    به جهنمت
    د?گر ن?از? ن?ست
    ما آدمها همد?گر را بهتر
    م?سوزان?م.....

    به راستي که...

    " مجــازي " نـيســـت اين " حـقيقت "

    کــه دوســـتان " مجـــازي " مــن

    " حــقـيقي تـرين " حــقيقت زنـدگي مـنند !
    در مدرسه زندگي در کلاس دنيا ، سر زنگ املا ، يادمان باشد براي محبت

    تشديد بگذاريم تا نيم نمره از محبّت ها کم نشود . . .
       1   2   3      >