بچه داداشم 6 سالشه خورده بود زمین گفتم بیا بوسش کنم خوب شه برگشته میگه : نمیخوام تو زندگی زخم هایى هست که فقط یه نفر خاص باید بوس کنه تا خوب شه!!! :))) تلویزیون داره اتش سوزی جنگلهای استرالیا رو نشون میده .خواهر زاده ام میگه خاله حیف شد دماغت را عمل کردی وگرنه الان خرطومت را اب میکردی میرفتی اتیش را خاموش میکردی شوهرم داشت کوفته قلقلی درست میکرد (ظرفی که قلقلیا رو می ذاشت داخلش کوچیک بود) دیدم داره با خودش حرف میزنه گفتم چی میگی با خودت؟ امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به بابا میگم: الو، بابا خوبه؟ دیشب رفتیم خونه خالم اینا یه پسر داره اندازه ماکارونی 4 ساله، والا ما یادمونه تو مدرسه با گوجه سبز کلهء همدیگرو نشونه میگرفتیم، حالا شده کیلویی 18 هزار تومن! رفتیم خاکسپاری فامیلموون داداشش خودش انداخته تو قبر که اول منو باید خاک کنید ، باباشون بیل و ور داشته داره خاک میریزه روش میگه آره، توهم برو پیش داداشت نذار اونجا تنها باشه!!!!!
بی کس بود،اما کسی رو تنها نذاشت.
دلشکسته بود،اما دل کسی رو نشکست.
کوه غم بود،ولی کسی رو غمگین نکرد.
و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست…
انگار هر چه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم
براستی خدا از بزرگی تنهاست ،یا از تنهایی بزرگ؟!!!
تمام قند های دلم را برایت آب می کنم
اینا بچه نیستن که افعین :|
یه زمان ملت کارشون که با کامپیوتر تموم میشد روی کیبورد و مانیتور و کیس کاور می کشیدن!
یعنی در حد رو مبلی پذیرایی!
این روزا وقت نمیشه بدبختو خاموش کنیم خنک شه!!!
بابابزرگم باغ داره امروز واسمون گوجه اورده بود، برگشته به مامانم میگه:
گوسفندام دیگه گوجه نمیخورن اوردم واسه شما
چند وقت پیش تولدم بود
جشن گرفته بودیم دختر خواهرم 4 سالشه گفت دایی امین میخوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم این شعر تقدیم به تو
قیافه من در اون لحظه: ^_^
گفتم بخون دایی
گفت:
سلام سلام عزیزم
گوساله تمیزم
دمبت سفید و آبی
پشکل نریز رو قالی
من :|
خواهر زاده ام ^_^
خونواده : =))))
گفت دارم به قلقلیا میگم مسجدی بشینین همه تون جا شین
:))))))
بابا هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین؟
خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم.
اومده میگه" این علامت حاکم بزرگ میتی کومان"
خواستم خر کیف شه احترام گذاشتم.
برگشته میگه تو نمی خواد احترام بزاری ...تو از خودمونی زومبه!!!!!!
من :|
پسره :نه کی هست؟
مادره : اگه به درسات بیشتر توجه میکردی میشناختیش !
پسره: خیلی خوب ، پارمیدا رو میشناسی ؟
مادر : نه !!!
پسره : اگه به شوهرت بیشتر توجه میکردی میشناختیش !
امسال سعادت نداشت?م
نذر? شما رو بخور?م ...
برگشته بهم م?گه :
سعادت نم?خواست ، اگه قد ?ه نخود "شعور "داشت? و تو ا?ن 15 سالی که همسایه هستیم ?ه بار بجا?"خدا قبول کنه " ?ه
گل رز م?ذاشت? تو ظرف و پس م?داد? ا?ن با 4 تا توله سگامون
پا? د?گ نذر? بود?م...:|
دخدر همسایه بی اعصابی داریما ... :|
Design By : ParsSkin.Com |