• وبلاگ : پناه خيال
  • يادداشت : ..
  • نظرات : 3 خصوصي ، 33 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    دوري فقط تعبيري ست که فاصله ها از ما دارند،اما
    بي خبرند از نزديکي دلهايمان!
    تنها درسي که تاريخ به ما مي‌آموزد
    اين است که چيزي از تاريخ نمي‌آموزيم.
    هميشه از يک سوراخ صدها بار گزيده شده ايم ...
    يک شبي مجنون نمازش را شکست
    بي وضو در کوچه ليلا نشست
    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود
    گفت يا رب از چه خوارم کرده اي؟
    بر صليب عشق دارم کرده اي؟
    خسته ام زين عشق دل خونم مکن
    من که مجنونم?مجنونم مکن
    مرد اين بازيچه ديگر نيستم
    اين تو و ليلاي تو... من نيستم
    گفت اي ديوانه ...ليلايت منم
    در رگت پنهان و پيدايت منم ...سالها با جور ليلا ساختي
    من کنارت بودم و نشناختي...
    سلام دوست خوبم،بعداز مدتها دوري ازدنيايي مجازي بازآمدم و منتظرنگاهاي قشنگ و زيباتونم
    گمشده ي اين نسل اعتماد است نه اعتقاد

    افسوس که نه بر اعتماد اعتقاديست

    و نه بر اعتقادها اعتماد!!!
    زلال باش...

    پرندگان به برکه هاي آرام پناه مي برند،

    و انسان ها به دلهاي پاک...

    چون دل هاي پاک همچون برکه هاي آرام اند

    و ديگران بدون هيچ وحشتي به آن ها اعتماد مي کنند...
    امروز برايت اينگونه دعاکردم! خدايا !
    بجز خودت به ديگري واگذارش نکن! تويي پروردگار او!
    پس قرارده بي نيازي درنفسش ! يقين دردلش !
    اخلاص درکردارش! روشني درديده اش! بصيرت درقلبش !
    و روزى پر برکت در زندگيش
    ميـدآني ،

    گـآهي سـَنگــدِل تـَريـن آدم دُنيـآ هـَم که بـآشي ،

    يـک آن، يـآد کـَسي روي قـفـَسهـ سيـنهـ ات

    ســَنگــيني ميکــُنــَد

    آنوقــت به طــور کـآملا غريزي،

    نـَفــَس عميـقي ميکــِشي تـآ ســَنگ کـــوب نـَکـُني
    به روي زندگي دو خط زرد مي كشم

    و چشم عاشق تو را كه گريه كرد مي كشم

    تو رفتي و بدون تو كسي نگفت با خودش

    كه من بدون چشم تو چقدر درد مي كشم
    اي کاش زندگي
    کتاب داستاني بود که
    ما آن را آنگونه که
    مي خواستيم مي نوشتيم
    + مهران 
    يک هميشه يک است. شايد در تمام عمرش نتوانسته بيش از يک باشد.

    امابعضي اوقات مي تواند خيلي باشد:

    يک دنيا ، يک سرنوشت ، يک خاطره ، يک عشق پاک،

    و يا " يک دوست خوب مثل تو "
    حرفــ?ـهايم را تعبيـ?ــر ميکنيــ? سکــوتـ?ـم را تفسـيـ?ـر
    ديـ?ـروزم را فـ?ــراموشــ? فرداهايِِِـ?ــم را پيـ?ـشگوييــ?
    به نبودنــ?ـم مـ?ـشکــوکيــ? در بــودنـ?ــم مردد?
    از هيـ?ـچ، گلايهـ? ميـــسازِيــ? از همــ?ـه چيــز، بهــ?ـانهــ?
    منــ? کجــاي ايــنـ? نــمايشــم؟
    خدا کند برکت، اين خيال دور از ذهن
    شبي به سفره بي‌نان شهر برگردد
    شبيه خانه ارواح، ساکت و سرديم
    خداي خوب! بگو جان شهر برگردد
    و گفته‌اند که آقاي عشق، خوش‌قدم است
    به يمن مقدمش، ايمان شهر برگردد
    هنوز منتظرم يک نفر خبر بدهد
    که باز يوسف کنعان شهر برگردد
    عشق شه پريست كه خدا به انسان داده
    تا با آن نزد او بپرد........
     <      1   2   3      >