وبلاگ :
پناه خيال
يادداشت :
خوشبختي
نظرات :
0
خصوصي ،
17
عمومي
پارسي يار
: 3 علاقه ، 1 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهران
يک شبي مجنون نمازش را شکست ....
بي وضو در کوچه ليلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت يا رب از چه خوارم کرده اي؟
بر صليب عشق دارم کرده اي؟
خسته ام زين عشق دل خونم مکن
من که مجنونم?مجنونم مکن
مرد اين بازيچه ديگر نيستم
اين تو و ليلاي تو..
من نيستم
گفت اي ديوانه..
ليلايت منم
در رگت پنهان و پيدايت منم
سالها با جور ليلا ساختي
من کنارت بودم و نشناختي