گاه آدم، خود آدم، عشق است. بودنش عشق است.
رفتن و نگاه کردنش عشق است.
دست و قلبش عشق است.
در تو عشق می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی.
بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده .
شاید نخواهی هم .شاید هم بخواهی و ندانی .
نتوانی که بدانی
نوشته شده در ساعت
توسط sayda
نظرات ( ) |