مـن خـدا را وقـتـی حـس کـردم کـه...
بـا وجـود گـناهـکار بـودنـم دستم را گرفت و رهایم نساخت !
من خـدا را وقتـی حـس کـردم کـه...
هَـربـار که خـطا کردم خـود را به ندیدن زد و بـخشـید!
من خـدا را وقتـی حـس کردم کـه...
درشـب هـای سـرد تنـهایـی کـه حتی "تــو" مـرا تنها گذاشته بودی؛
مــــــــراقـــــبــم بـــــود....
نوشته شده در ساعت
توسط sayda نظرات ( ) |
Design By : ParsSkin.Com |