. هروقت شارژ ایرانسل می گیرم و چشمم به اعدادش میوفته ، یاد رتبه کنکورم میوفتم بغض گلومو می گیره ! .
دختره 13سالشه استاتوس گذاشته : . . آینه بغل ماشین هم نشدیم که بعضیا از اونی که فکر میکنیم بهمون نزدیکتر باشن ! . . . ینکه من الان دو ساعته دارم اخبار انگلیسی می بینم به این معنی نیست که من خیلی انگلیسی بلدم بلکه بدین معنیه که کنترل در فاصله 2متری منه و دست من حتی یه متر هم نمیشه ! . . . دختر : عزیزم چی کار داری می کنی ؟ . .
بچگیا یه دورانی داشتیم برا خودمونا : . . یه بار رفتم باشگاه بدنسازی اسم نوشتم مربیه همون روز اول بهم یه رژیم داد صبح باس یه خرما لیس میزدم ؛ اونوخت شب به همون خرمای صبح خیره میشدم !!! . ماشین لباسشویی خونمون خییییلییییی پیشرفتست. کاری به این نداره چه رنگی بهش لباس تحویل میدی نگاه میکنه ببینه چه رنگی بهت میاد همون رنگو بهت تحویل میده ! . . . به داداشم گفتم لپتاپمو بده دو متر کلن از هم فاصله داشتیم دیدیم نه میتونه پرت کنه نه میتونه سُر بده آخرش گذاشتش روی یه پتو گفت بکِش از اون ور یه همچین ادمهای لارجـــی هستیــــم مــــا : ))) . ملت واسه تجدید خاطره آلبوم عکساشونونگا میکنن ما هم کافیه زیر تختمونو تمیز کنیم !!! . یکی از معضلات بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتون که اشکاشون به دو طرف پرت میشد گریه کنم!
پـنـجـره را بـاز کن تنها نشستهای چای مینوشی و بغض می کنی !!!! سیگار پشت سیگار . . . هیچ کس تو را به یاد نمیآورد !!!! این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی ؛ و تو حتی آرزوی یکی نبودی دلتنگی های من به تو رفته اند… آرام می آیند در سینه می نشینند.. دیگر نمیروند…
. … هیچ قــــطاری از این اتــــاق نمی گذرد در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ، که امروز ، اینقدر دیوانه وار ، تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی؟!
می گه: ما اصالتن فیسبوکی هستم ولی خودم چت روم یاهو بزرگ شدم....!
بچه 6ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد :
سینا تو فردا نمیای مهد کودک ؟ من با نیما حتما میرمااااا ؛ راستی اون یکی خطم رو پاک کن این یکی رو سیو کن !
ما 6سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم
بعضی وقتها هم توی کمد دیواری دنبال یه در بودیم بریم سرزمین عجایب …
خیلی سخته ببینی دستای عشقت تو دستای یکی دیگه س ! o_O
من 13سالم بود بادکنک باد میکردم سر بادکنکو میکشیدم صدای ویییییژژژژژژژ میداد …
.
پسر : پشه می کشم !
دختر : چند تا کشتی ؟
پسر : پنج تا ، دو تا نرو سه تا ماده
دختر !!!!! : از کجا فهمیدی ؟
پسر : سه تا شون جلو آیینه نشسته بودن ، دوتا شون جلو مانیتور !!!
میرفتیم از این آدامس 5تومنی (که الان نسلشون منقرض شده) میخریدیم و خوب که میخوردیم و شیرینیش تموم میشد دوباره با یه حبه قند میخوردیمش وخوب که مخلوط میشد درمیاوردیم و میذاشتیم تو یخچال برا دفعه بعد !
ینی اصلاح الگوی مصرف بودیم در حد برج دبی …
سه روز رفتم بعدش به این نتیجه رسیدم مرد باس معرفت داشته باشه نه بازوی ستبر !
خدایا . . .
سیب که شیرین است
سهل!
تو بگو، زهر!
هرچه که باشد . . .
بیار،با تمامـ وجود مے بلعم . . .
تو فقط مرا از این دنیا بنداز بیرون . . .!
.
و از ایـن هـوای مـطـبـوعِ بـارانـی لـذت بـبـر
خـوشـبـخـتـانـه بـاران ارثِ پـدرِ هـیـچـکس نـیـسـت . . .
(حسین پناهی)
به جرم وسوسه …
چه طعنه ها که نشنیدی حوا…!
پس از تو…
همه تا توانستند آدم شدند…!
چه صادقانه حوا بودی…
و چه ریاکارانه آدمیم!
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
.
من اینجــــا نشسته ام
و با همین سیـــــ ـگار
قــــطار می آفرینم
نمی شنـــوی …!؟
سرم دارد سوتــــــ ــ ـ می کشد …
...
Design By : ParsSkin.Com |